از مرز متنفرم …
از خطی که قابل دیدن نیست
اما از دیدن خیلی چیزها محرومم می کنه!
از خطی که هیچ جا کشیده نشده! جز در فکر آدما!
از مرز متنفرم …
از خطی که برای عبور ازش اجازه لازمه
اجازه کسانی که پرواز روحم را نمی فهمند!
مرزها گاهی بین من و آرزوهایم فاصله می ا ندازند!
گاهی مرزها بین من و تو فاصله می ا ندازند!
مرزها گاهی حتی بین من و خودم فاصله می اندازند!
من شهروند این دنیام!
می خوام دنیا رو ببینم! تو رو ببینم! می خوام خودم رو ببینم!
برای همینه که از مرز متنفرم! از فاصله متنفرم! از فرق متنفرم!